سلام بر تو ای بانوی آزموده شده! پروردگارت پیش از آنکه تو را بیافریند، آزمودت و تو را شکیبا یافت در راه حق و حقیقت. من بر این باورم که دوستدار توام و بردبارم در آنچه پدر بزرگوارت، جانشین خویش را آموخت و برایش میراث به جا گذاشت. از تو خواهانم که به یمن ایمانم، به پیامبر و وصی اش مرا بشارت دهی و با خجستگی ولایتت، مرا رستگار سازی!



 

بچه های مدرسه  با دل پاک و صادقشون برای بانوی مهربان مدینه مجلس روضه برگزار کردند و عزادار شدند.
باورم نمیشد . اشک های بچه های کوچولو چنان بر روی گونه می ریخت که دل سنگ هم آب می شد.








شب در پیش و مدینه سر درگم که چگونه با مصیبت زهرا(س) خو بگیرد؟!
مگر چند ماه از عروج روح پیامبر گذشته است؟ سوگ فقدان رسول خدا(ص) هنوز از جان مدینه رخت نبسته است که به سوگ فرزند دلبند حضرت بنشیند.








بر حاشه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد






امشب از فدک خبر بگیرید؛ از نخل هایش که شمعند و از جویبارها که سقاخانه! بیایید ای خاکی ها، آسمانی ها، خانه عزای ابدی اینجاست! امشب از بیت الأحزان هم خبر بگیرید! بانویی هر روز دست دو فرزند خود را می گرفت و تا بیت الأحزان راه می پیمود و در آن آتش سوزان تحصن می کرد و می نالید و می گریید تا صدایش را؛ صدای اعتراضش را همه بشنوند. بانویی که اگر بر دیوارهای زمان گوش بچسبانید، از برگ برگ تاریخ شیعه، گریه اش را می شنوید؛ هم شب و هم روز. بانویی که نمی خواست کسی آزرده شود، ولی می خواست اعتراض و فریاد حق خواهی اش به گوش همگان برسد.