این پست پیرو اختلاف نظر علما در مورد اینکه خان دائی جان یا محمد رضا....
بچه ها نظر بدن...علی .چمران.بصیر.بقیه.
دائی جان ببینیم اصلا طرفدارات هستن بیان رای بدن یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟
این اولی رو داشته باش تا بعد
باران...
سه شنبه...
مسجد سهله...
دم غروب...
دارم به بوی پیرهنت فکر می کنم ...
حسن بیاتانی
کجاست جای تو در جمله ی زمان که هنوز...
که پیش از این؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
چه قدر دلخورم از این جهان بی موعود؛
از این زمین که پیاپی ... و آسمان که هنوز...
جهان سه نقطه پوچی است، خالی از نامت؛
پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز»
همه پناه گرفتند در پی «هرگز»
و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز»
ولی تو «حتما»ی و اتفاق می افتی!
ولی تو «باید»ی ای حس ناگهان که هنوز...
در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛
همان که می دهد از ابرها نشان که هنوز...
شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شد
به جست و جوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز...
محمد سعید میرزایی
خیلی این شعرو دوست دارم.
شاعرش هم اقای برقعی هستن.
****
چگونه وصف کنم قطره های باران را
رسیده ام به تو اما هنوز هجران را...
بهشت پنجرهء دیگری به قم واکرد
که مست کرده هوایش دل خراسان را
تورا گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلا کوب متن قرآن را
دلم هوای تو کرده به قدر یک مصرع
ببخش وزن غزل را من پریشان را
"که می رسد به مشامم هر لحظه بوی کربلا"
چه عطر سیب غریبی گرفته ایران را
سکوت کرده ام و خیره بر ضریح توام
که بشنود دلتان التماس باران را
نگاه منتظرم گریه کرد یک دل سیر
تمام فاصله را دشت را بیابان را
دلم گرفته به قول رفیق شاعرمان
"چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را"
دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خداکند که بسازیم قبر پنهان را
برای حضرت مادر ضریح می سازیم
ودست فرشچیان طرح می زند آن را...
قبل از تو دلم گلی کــــه نیکوست نداشت
همچون تو پدر که فاطمی خوست نداشت
از بــس که تــــو مـــاهی پدرم سیدعلی
والله نمــی شود تــــــو را دوست نداشت
کیک سیب با تشکر ویژه از شاپرک جون بابت آموزش خوشمزه این کیک
فردا میریم خونه محمد رضای عزیز خاله.
قربونش برم الهی...
این عشق خاله ست قلب خاله ست
این کیکو درست کردم ببرم اونجا به مناسبت این جشن بزرگ میلاد رسول ختمی مرتبت (ص) دور هم باشیم . جای بععععععععععععععضیا خالی ...خودشون می دونن
دستور دقیق این کیک خوشبو و خوشمزه رومی تونید تو لینک بالای پست ببینید.
خیلی خیلی خوشبوئه . به خاطر سیبی که توش به کار رفته .
و اما مواد لازم:
شیر ولرم : یک لیوان
شکر دو سوم پیمانه
تخم مرغ کامل دو عدد
زرده تخم مرغ برای روی کیک :یک عدد
کره: پنجاه گرم
خمیر مایه: یک قاشق غذا خوری
نمک یه نیشگون
کنجد : برای تزئین
کشمش و گردو و دارچین و شکر قهوه ای برای داخل خمیر
سیب دو سه عدد
آرد به میزان لازم
ابتدا نصف شیر ولرم را با نیمی از شکر و خمیر مایه فوری مخلوط می کنیم و کناری می گذاریم.
بقیه مواد رو با هم مخلوط کرده و مایه خمیر رو هم بهش اضافه میکنیم. چیزی که در خمیر مهمه خوب ورز دادنشه پس یا مچ قوی لازم داریم یا یه همسر فداکار . ما هر دوشو داریم ولی ترجیح میدیم از مچ استفاده کنیم(!!!)
ابتدا با یک قاشق مواد را با هم مخلوط می کنیم .وسپس با
دست شروع به ورز دادن می نماییم .در این مرحله در ریختن آرد اضافه لطفا عجله نکنید
واگه خمیر چسبنده بود خیلی به تدریج آرد را به آن اضافه کنید .وسپس حدود ده دقیقه خمیر
را ورز دهید وبعد از آن روی آن را بپوشانید ودر جای نسبتا گرم قرار دهید .مدت ور
آمدن خمیر حدودا یک ساعت ونیم هست که البته برای مطمئن شدن از ور آمدن خمیر آن را
امتحان می کنیم باید داخل خمیر شبیه خونه زنبور شده باشه وجای انگشت هم روی خمیر
بمونه .
در این فاصله مواد لای نون را درست می کنیم . مقداری کشمش پاک کرده تمیز به اضافه گردو که با وردنه چند بار روش می کشیم تا نیم کوب بشه به اضافه دارچین و شکر قهوه ای .
سیب ها رو پوست کنده و به شکل پره های نازک برش میدیم و در آب سرد و کمی آبلیمو قرار میدیم تا سیاه نشه.
بعد از اینکه خمیر ور اومد کمی از خمیر روی تخته کار باز کرده به شکل یک بیضی بزرگ . و روی نیمی از مخلوط گردو کشمش و دارچین و شکر میریزیم و نیم دیگر خمیر را روی اون قسمت بر می گردونیم .
حالا باید خمیر رول بشه و هنگام رول کردن پره های سیب رو میذاریم لای خمیر و می پیچیم .
خمیر های رول شده رو با کمی فاصله درون قالب چیده و میذاریم کناری تا حدود پانزده دقیقه استراحت کنه .
در این فاصله فر را داغ می کنیم. روی خمیر را زرده رقیق شده با کمی شیر می متلیم و قالب رو داخل فر می ذاریم .
راستی !!! کنجد یادتون نره ها .
هیچی دیگه .
نیم ساعت حدودا توی فر که موند عطر و بوش در میاد و باید خاموش بشه .
چند دقیقه هم گریل رو روشن می کنیم تا روی کیک هم خوشگل و خوشرنگ بشه .
و بعد وقتشه که صبر کنیم صبح بشه و بریم خونه خواهر عزیز و کیک و محمد رضا بخوریم.بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله
ما که هنوز توفیق زیارت نداشتیم خدا کنه لیاقتشو پیدا کنیم....
ابرها را بگو نبارند.
بادبدکی ساخته ام از مزین ترین کاغذ پاره ها .
پاره هائی از تنم که بر مترسکی از جنس تنهائیم
پوشانده ام .
آشفته ترین تارهای گیسویم را به
دنباله بادبادک احساسم آویخته ام دیوانه وار . این است بادبادک
سرگردان من .
و حالا میان خلوت حیاطم ایستاده ام منتظر ، تا شاید بادی
بوزد و به رقص در آید تکه های پیراهن تنم
آن بالا میان سپیدترین ابراهای زایا.
تا عطر پیراهنم تو را به میهمانی هنگامه ها بخواند و
پایکوبی مستان .
ابرها را بگو نبارند که اگر دل بادبادکم از غصه تر شود
سنگین ترین های های غریبانه اش را سر خواهد
داد و آشفتگی گیسوانم را به دست شاخه های چنار پیر خواهد
سپرد .
ابرها را بگو نبارند.