صدای قدمهای آروم یک نفر از پشت دیوار میاد .
گوش می کنم .چیزی میگه . داره زمزمه می کنه :
.
.
.
یک نفر اینجا دلش گرفته مگه نه؟
آآآی یک نفر ... مطمئن باش یک نفر نیستی ... یکی فقط خداست .
پس لبخند بزن به رحمتش ....
شکر که غم داری
هر وقت که روزهام مثل هم شدند و بی
غم بودم به این فکر کردم که شاید فراموش شدم . مثل تخته سنگی وسط بیابونی بی آب و باد . که حتی اگه بعد از سالها بهش
سر بزنی عوض نشده و همچنان تیز و برنده و سخته .
وقتی دوران آرامشم طولانی شد به این فکر کردم که شاید خدا
منو فراموش کرده . شاید دیگه ولم کرده . دیگه نمی خواد عوض بشم . از بهتر شدنم نا امید شده . می خواد
تنها بمونم . اونقدر تو آسایش غوطه ور بشم که دیگه یادم بره این آسایش و آرامشو از کی دارم ؟
این جور موقعها اشک راه نفسمو می بنده .
بغضی که گوشه دلم چمباتمه زده بود به تارهای حنجره م چنگ
میزنه و می شکنه
.
این جور وقتا می بارم . اونقدر که سنگ سخت و تیز دلم صاف
بشه و صیقلی.
تا بتونم چهره خودمو توش ببینم .
می بارم تا کویر ترک خورده قلبم پر از اشک بشه و مثل خاکی
حاصلخیر ثمر بده
.
خدایا !
فراموشم کردی ؟
یادت رفته بنده ای هم داری ؟
نکنه دیگه صدام تا عرشت نمی رسه ؟
اگه منو فراموش نکردی ...اگه هنوز هم به یاد بنده ت هستی
باران سختی ها رو بر کویر دلم ببار تا نرم بشم و....صیقلی
امیرالمومنین امام علی علیهالسلام فرمودند: خدا در شکرگزاری را بر بندهای نمیگشاید که در فزونی نعمتها را بر او ببندد، و در دعا را بر روی او باز نمیکند که در اجابت کردن را نگشاید، و در توبه کردن را باز نگذاشته که در آمرزش را بسته نگهدارد.
متن حدیث:
وَ قَالَ علی علیهالسلام مَا کَانَ اَللَّهُ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ اَلشُّکْرِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ اَلزِّیَادَةِ وَ لاَ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ اَلدُّعَاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ اَلْإِجَابَةِ وَ لاَ لِیَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ اَلتَّوْبَةِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ اَلْمَغْفِرَةِ.