در مسیر آسمان

خونه ی حرفای من

۳۳ مطلب با موضوع «شهد وصال» ثبت شده است

شهید رجب علی علمی نیک

دانلود pdf کتاب :

شهید رجب علی علمی نیک جمع اوری توسط طاهره علمی نیک

ویرایش شده در تاریخ 1400/9/2

چشمهای مادرم آسمانی ست با ابرهای زایای چهل ساله.


هنوز هم هرگاه نسیم نامت می وزد  

بغض آسمانش ترک بر میدارد.

۲۱ تیر ۰۰ ، ۱۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

اینگونه بود که فاطمه ، فاطمه شد.

چهل و یکیم سالگرد

خانه غرق اشک ماتم بود که آمد.
صدای اذان و اقامه ای که در گوشش خواندند عجین شده بود با های های غریبانه مادر و خواهرانش. اما نوای گریه نوزاد با صدای گریه بقیه فرق داشت. گویا همه را به امید فرا میخواند. به تحمل روزهایی سخت با امید فردایی روشن. فردایی که سبزیش را پدر، با سرخی خون خود تضمین کرده بود، هفت روز پیش.
نوزاد هنوز نامی نداشت. نه اینکه نداشته باشد غمی که سراسر خانه را فرا گرفته بود تمام نامها و نشان ها را در خود فروخورده بود. وگرنه نام نوزاد از چندی پیش انتخاب شده بود. اما گویا تقدیر نام دیگری رقم زده بود. نامی به روشنی آفتاب و سپیدی بال فرشتگان.
عمه نوجوان هم سیاه پوشیده بود. دست های کوچک نوزاد را در میان دستانش گرفت و بوسید. نمیدانست خواب دیشبش را برای که بازگو کند. برای مادر گریان یا همسر بهت زده برادر شهیدش...  هیچ کس انگار حادثه را باور نمیکرد. شاید هم بازگو کرد خواب دیشبش را اما میان تمام نوحه سرائی ها و بایاتی خوانی ها گم شد.
* * * * * * *
صبحی دیگر از راه رسید. خورشید رخ بر جهان گشود تا دروازه های روزی تازه بر زمینیان گشوده شود. اما خانه سیاه پوش، دختران پدر از دست داده، همسر پریشان و نوزاد ی به زیبایی رخ آفتاب در سکوت صبح ، هنوز غرق اندوه بودند.
صدای در بلند شد... مرد خاکی پوشی که پشت در بود پیغامی داشت، شاید از بهشت، از دیار یار. پدر به خواب سرباز رفته بود و از او خواسته به خانه اندوه پیغام برساند: نام دختری را که دیروز در این خانه متولد شده فاطمه بگذارید.
و اینگونه بود که فاطمه، فاطمه شد.

۲۱ تیر ۰۰ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

سردار شهادتت مبارک

می گویند خاک غم را سرد میکند... خاک سردی می آورد.
اما مگر خاک ایران خاک است که خاصیت سرد کنندگی داشته باشد؟؟؟
خاک ما ترکیبی است از خون و پاره های جگر داغداران پوشیده بر زخم های اندرون.
با پاره های جگر مردم سرزمینم سرد شوم یا بر زخم های دل رهبرم آرام گیرم؟
اصلا چرا باید سرد شوم؟ چرا نباید اشک بریزم؟ چرا. نباید از بار این درد سنگین بمیرم؟
بر زخم هایم مباد که پینه ببندد.
بر خون دلم مباد که د´لمه بزند.
زخم هایم باید همیشه تازه بماند و خونم ابد در جریان... تا همیشه ی تاریخ

۲۲ دی ۹۸ ، ۲۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

اگر آه تو از جنس نیاز است....

آهنگران چه قشنگ میخوند اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز, باز است....
حالا من یه چیزی میگم قول بدین بهم نخندید.

نخندید ما دلمون یه جایی بدجوری ترک خورده یوقت میشکنه...

کی ترک خورده؟ یک راست میرم سر اصل مطلب... همون روزی که تابوت پدرو آوردن تو حیاط خونه... همون خونه ای که آجرهاشو با دست خودش رو هم گذاشته بود... همون خونه ای که نقشه شو با دختراش با یه تیکه چوب رو زمین خاکی کشیده بود... آره ... همون روز دلم ترک خورد که قدم حتی به زانوی پاسدارایی که تابوت پدرو روی زمین گذاشتند نمیرسید ولی شدم فرزند شهید... همون موقعی ترک خورد که از پدر خوش قد و قامتم یه پیکر خونین و در هم تنیده آوردن...

دلم یه جای دیگه هم ترک خورد... همونجا که پیکر خونین و سوخته حاج قاسمی رو دیدم که سالها بود شده بود پدر معنوی هم بچه شهیدا ... همون حاج قاسمی که لبخند از روی لبش نمی افتاد....


آره دل من ترک خورد....همون روزی که مادرم مسیر بین خونه و گلزار شهدا رو اشک ریخت و آرام مویید و ناله کرد.... چرا که پدر وصیت کرده بود مبادا با صدای بلند گریه کنید... راستی یه جای دیگه هم دلم ترک خورد... همونجا که همسر حاج قاسم.... آه... شهید حاج قاسم... چه کنم هنوز روی زبانم نمیچرخه این ترکیب غریب.... آره همونجا که همسر شهید حاج قاسم بغضش رو به سختی فرو خورد و با آرامش به پیام تسلیت رهبرم گوش داد.... من میدونم اونجا همسر شهید حاج قاسم داشت از درون, سیل اشک می‌ بارید ولی با صدا گریه نمیکرد... مبادا دشمن بشنوه....

آره دل من همونجایی ترک خورد که از پدر چیزی نمانده بود تا غسلش بدن... آره داشتم میگفتم... یه چیزی میگم آروم میگم فقط بهم نخندید... یهو دیدی دلم شکست و گریه کردم... میدونید که عرش خدا با چی میلرزه؟؟؟ میگم حالا که در باغ شهادت باز شده نمیشه ما رو سیاهارو هم یه جوری از اون گوشه کنارا قایمکی یواشکی ردمون کنن بریم تو؟؟؟؟

۲۲ دی ۹۸ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

آرام بخواب سردار

عمری به آرامش خوابیدیم و تو شدی حافظ امنیتمان در حالیکه روی کوه ها و تپه ها به دنبال شهادت میدویدی...
سرانجام وقتی که ما هنوز در خواب بودیم شهادت, تو را در آغوش کشید و زمان خواب آرام تو هم فرا رسید...
.سردار... آرام بخواب  که پیکر در خون طپیده ات نیز آرامش را از چشمان از حدقه بیرون زده ی دشمنانت ربوده و خواب را برایشان حرام کرده است
. سردار .... آرام بخواب که علمت بر زمین نخواهد ماند... امشب مهمانی عرشیان است و اندوه فرشیان. یارانت به استقبال آمده اند و ملائک هلهله کنان مقدمت را فرش کرده اند با حریر بالهایشان...
 سردار... در عرش خدا آرام که گرفتی سلام ما فرزندان شهید را به پدر برسان... به آنها بگو ما وارثان خون سرخ تاریخیم... ما از سلاله ی شهادتیم و از مرگ نمی هراسیم... گهواره های مارا پدر با دست عشق تکان داده  و مادر بر گوش مان لالایی علی اکبر خوانده ... زبانمان را با تربت پاک حسین گشوده اند و بازی های کودکانه مان ریختن چای در هیئت اباعبدالله بوده است... ما ز سر بریده نمی هراسیم که ما وارثان خون سرخ شهیدانیم.......
سردار.... آرام بخواب که عشق آموزان مکتب حسینی نخواهند گذاشت چشمان پلید دشمنان دین و دیانت بر ناموس وطن سایه افکند... آنان که عشق را در مکتب خمینی آموختند و در کلاس خامنه ای پس دادند... آنان که به فضل الهی با دست یاری حق و اراده آهنین ولایت تک به تک قاسم خواهند شد و سلیمانی وار گام برخواهند داشت حتی اگر قطعه قطعه شوند... اربا اربا
 
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم
#سردار_سلیمانی

۲۲ دی ۹۸ ، ۲۳:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

به بهانه روز معلم

تقدیم به پدرماولین معلممکه کلاس درسش را از پشت نیمکت ها به گستره ی تمام شجاعت و ایثار وسعت داد. خود پرواز کرد و با عروج خونینش درس عاشفی و دلدادگی را نه فقط به. دانش آموزان و فرزندان خود ,که به تمام جوانان وطنم آموخت.........پدر مهربانم، تو که پاسدار ارزش های اسلام بودی و معلم ایثار و شجاعت. درس آموز مکتب خمینی بودی و فدایی راه حسین گشتی، سنگرت را از کلاس درس و پشت نیمکت های مدرسه به وسعت جبهه ایثار گستراندی و چه زیبا بال گشودی به سوی محبوبت، پدر عزیزم، روزت که روز تمام شجاعت هاست، روز تمام خوبیهاست و روز تمام احساسهای زیبای عالم مبارک.... پدر شجاعم، تو همیشه با من هستی. صدایم را میشنوی و پاسخم میدهی. تو همیشه با من هستی، حاضر در لحظه هایم، پیدا در صحنه صحنه زندگیم و موثر در تمام گامهایی که بر میدارم. درست مثل روزها و سالهای اول عمرم که عطر وجودت در کوچه باغ جانمان هویدا بود. درست مثل روز اولی که با تو راه رفتن را یاد گرفتم، به شیرینی تمام خوشیهای پنج ساله ای که با تو داشتم، به رنگ رنگی تمام گلهایی که تو باغچه کوچک خانه میکاشتی و به من می آموختی مراقبت از آنها را. آری، تو همیشه با من هستی پدر خوبم. . معلم اولم، پاسدار تمام ارزشهایم.... روزت مبارک



۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

نقطه عروج

محل شهادت شهید علمی نیکروی این خاک خونت را ریختند تا تو را از بین ببرند .

آنهایی که دشمن آزادی بودند گمان کردند بدنت را اگر قطعه قطعه کنند راهت ناتمام می ماند.... اما خونت جاری شد در رگهای زمین بالهایی یافتی به وسعت پرواز .... 

بگذار بدانند تمام کسانی که تک را مرده میپندارند بدانند که وفتی ما میگویین شهید قلب تپنده تاریخ است شعار نمیدهیم. شعر نمیخوانیم. مگر تمامی تاریخ با تپش قلب شهید زنده نمانده؟ مگر خون حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش نسل انسانیت را زنده نگه نداشته است؟ بگذار بدانند کوردلانی که در جهل ابدیند... بدانند که تو همیشه هستی ... تویی که حتی لحظه ای مارا تنها نگذاشته ای.... آری. تو زنده ای زنده تر از تمامی زندگان... و افسوس که ما چشمانمان را بسته ایم . افسوس که داغ ندیدنت هر روز جگر سوزتر است.... افسوس که خواب مانده ایم و تو در همیشه ی زمان جاری شده ای....



در آستانه سی و هشتمین سالگرد شهادت فرمانده برومند سپاه پاسدارن شهرستان نقده شهید رجبعلی علمی نیک و یارانش در محل عروج عارفانه شان سه راه نلیوان پیرانشهر حاضر شدیم و دوباره عهد و پیمان بستیم برای حضوری همیشگی.... 

حضوری که رنگ حضور دارد سبز است و سرخ









۱۱ تیر ۹۷ ، ۰۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

باز هم شهید آورده اند...

شهید سید علی هاشمی

تاریخ شهادت 97.4.4

محل شهادت پیرانشهر

۱۱ تیر ۹۷ ، ۰۰:۲۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

تولدت مبارک سردار

نمیدانم!

شاید هم خدا تو را نگه داشته است ذخیره برای روزهای سخت و تاریک....

کاشکی خدا تو را نگهداشته باشد ذخیره....

کاشکی....

سردار....

می ترسم، گویا روزهای سخت در پیش است.....

سردار

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/1/4721785_244.jpg

۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

طولانی ترین یلدا

یلدا که چیزی نیست

من طولانی تر از این هم دیده ام

شبی که تو رفتی...

۰۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک