در مسیر آسمان

خونه ی حرفای من

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

دانشجو موذن است

"دیروز جبهه دانشگاه بود و امروز دانشگاه جبهه"

 خاصیت جوانان این مملکت است، که با دانشگاه متولد شوند، بعضی ها در دانشگاه تازه به دنیا می آیند. انگار اصلا قرار است که در دانشگاه به همه آن چه که تا به حال نمی اندیشیدند، فکر کنند. در دانشگاه یاد می گیرند که به خود نگاه کنند حتی خود را از نو بشناسند . از به روزترین مسایل جامعه تا افلاطونی ترین نقطه های تفکر بشری درگیرشان می کند.
هر روز با فکر بهبود شرایط جامعه و وضع موجود نظریه پردازی می کنند، در مورد همه وزارتخانه ها نظر می دهند، برای هر اداره کلی پیشنهاد دارند و آنقدر جزیی می شوند که نرخ کرایه تاکسی ها را هم تعیین می کنند ...دانشجوهای این مرز و بوم فرق دارند. اصلا مدلشان مدل متفاوتی است. آنقدر با هیجان حرف می زنند، آنقدر به فکر اصلاحند که بدشان نمی آید اصلاح طلب بنامندشان و آنقدر پایبندند به حرف های امام و اصول انقلاب که برچسب اصولگرایی را هم که بخورند...نمی گویند " نه ...ما نیستیم".
دانشجوهای این مملکت قطعا با دانشجوهای همه جای دنیا فرق دارند...جنگ که شد، نق نزدند که مملکت قوای ارتش و سپاه و ژاندارمری دارد برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی، "جنگ به ما ربطی ندارد" ...بلند شدند رفتند جبهه، برای "دفاع"؛ اصلا فرماندهان جنگ همه دانشجو بودند، همت دانشجو بود، زین الدین دانشجو بود، حسن ب
اقری دانشجو بود، وزوایی، علم الهدی، ورامینی، همه و همه دانشجو بودند.دانشجو دیگر چه کار کند که بگویند:"دانشگاه زنده است".
حتی وزوایی در وصیت نامه اش آورده است : "که جنازه من را روی مین ها بیاندازید تا پیکر بی جانم لااقل برای این نظام کاری بکند"... انقلاب دوم کار همین دانشجوها بود، هم ورامینی بود، هم علم الهدی و هم وزوایی و رجب بیگی رفت؛ "تا خط امام بماند" ...اصلا چمران دانشگاهی بود، دکترا داشت از آمریکا، با یک کوله پشتی از آمریکا رفت لبنان، با اسراییل جنگید و با همان کوله پشتی وقتی انقلاب شد برگشت ایران، با همان کوله پشتی رفت جبهه آنقدر جنگید که شهید شد وبه دیدار "ابا عبدالله" رفت، استادی بود برای خودش در جنگ های نا منظم. حالا هم فتنه که از راه میرسد، دانشجو گردباد می شود و به غیرت می آید و می زند با مشت در دهان استکبار برای بار چندم. بیراهه نیست که  می گویند: "دیروز جبهه دانشگاه بود و امروز دانشگاه جبهه"، دانشجو دیگر چه کار کند که بگویند "دانشگاه زنده است".
دانشجو های امروز آنقدر با شور از انقلاب حرف می زنند و انگار همین ها بودند که انقلاب کردند، چه کسی گفته دانشجو دیگر رمق ندارد، همین دانشجو ها بودند که چشم فتنه را کور کردند، خواص بی بصیرت فتنه را اول بار دانشجوها شناختند، خلاصه اش کنیم، اسب تراوایی ها فتنه را که به کف دانشگاه آوردند، دانشجو جمع کردش، عکس امام را که پاره کردند، دانشجوی دلسوخته به غیرت آمد...دیگر چه کار کند دانشجو که بگویند: "دانشگاه زنده است".
انقلاب اسلامی به دانشگاه زنده است، امام گفت، اگر دانشگاه اصلاح بشود، مملکت اصلاح می شود و دانشگاه مبدا تحولات است. اصلا رهبری بنیادی ترین مسائل نظام را در دانشگاه ها مطرح می کند، آنقدر این قشر را محق می داند که همه ی حرفهای مهم را در جمع آنان می زند و لب انتظارش را از جنبش دانشجویی عدالتخواهی می خواند. دانشجو دیگر چه کار کند که بگویند " دانشگاه زنده است".
همین دانشجو بود که جلوی وقف هزار میلیاردی دانشگاه آزاد را گرفت، همین دانشجوست که نمی گذارد قانونی علیه جمهوریت نظام به تصویب برسد. مردم کار دارند، از صبح تا شب باید بدوند دنبال لقمه ای نان ، حالا که این یارانه هم کفاف خرجشان نمی کند باید بیشتر کار کنند. دانشجوست که باید حواسش به مصلحت نظام باشد که هست ، راست می گفت شهید مظلوم که "دانشجو موذن جامعه است، خواب بماند نماز امت قضا می شود". دانشجو دیگر چه کار کند که بگویند: "دانشگاه زنده است"


سنگر دیروز
http://www.chatrbaz.ir/wp-content/gallery/myposters/sangar.jpghttp://media.afsaran.ir/sitJsM_535.jpg
سنگر امروز
http://www.revayatefabric.ir/template/images/ie.jpghttp://media.afsaran.ir/siLe9v_453.jpg

............................................................................................................................................
منبع خبرنامه دانشجویان ایران
۲۸ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۳۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

عباس

وقتی تعطیلات تمام میشه و مهمونات میرن و تو می مونی و دلتنگی و ..... دل......   تنگی ....




۱۶ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۱۴ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

اللهم العن قاتلی فاطمه الزهرا سلام الله علیها





رسیده روز طبیعت، ولی طبیعی نیست
که درد پهلوی مادر دگر طبیعی نیست

فراتر است ز حدّ تصورم دردش
صدای ناله ی مادر دگر طبیعی نیست...

کدام گُل، چه سرُ و سبزه و دلُ و چمنی؟
که زردی گُلِ حیدر دگر طبیعی نیست

فتاد روی سری در، دری که سنگین است
دگر برای همین دردِ سر، طبیعی نیست

حسن فتاده ز آب و غذا ولی زهرا
به جان فاطمه حالِ پسر طبیعی نیست

چه واژه های بدی آمده بمیرم من
در و سر و لگد و میخِ در....طبیعی نیست....

( شاعرشو نمیشناسم متاسفانه )
۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۲۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ن. علمی نیک