مادر که نباشد نظم خانه به هم می ریزد
نگاه کن:
عجب دردیست بی مادری
علی نجف
حسن بقیع
حسین کربلا
زینب دمشق
مادر، قبر شما کجاست؟
مادر که نباشد نظم خانه به هم می ریزد
نگاه کن:
عجب دردیست بی مادری
علی نجف
حسن بقیع
حسین کربلا
زینب دمشق
مادر، قبر شما کجاست؟
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مردم قم فرمودند: «حضور مردم یکی از آن عناصری است که دشمن را ناکام میکند. اینکه ما تکیه میکنیم، تأکید میکنیم، اصرار میورزیم بر اینکه مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفتهام که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند.» ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد…
سید حمیدرضا برقعی
در همایش علمی پژوهشی واکاوی فتنه 88 که در حسینیه حضرت زهرا(س) پادگان ولیعصر با حضور سردار محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین و شعبانعلی رمضانیان رئیس سازمان بسیج فرهنگیان برگزار شد از نفرات برگزیده این همایش که با ارائه مقاله در آن شرکت کرده بودند، تجلیل شد.
خوش بحال کبوتری که حرمت را از دل آسمان میبیند.. دلم برای صحن و سرایت تنگ شده... برای خلوتی با دلم در کنار ضریحت... برای زمزمه های دلتنگی زائرانت... برای مشهدالرضایت...
بیت در بیت واژه در واژه
می کشم آه و می خورم افسوس
تو غریب مدینه هستی آه
پدرت هم غریب وادی طوس
دم به دم همیشه قلب پدر
با نفس های تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر می داد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود تو دور است
قطره در قطره در هوای فراق
اشک او دانه های انگور است
چه فراقی خدا که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بی تو
دم او زهر و بازدم خون است
می نویسم ولی نمی دانم
پای این روضه تا کجا بکشد
می نویسم ولی خددا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
بعد یک عمر این دم آخر
حسرت دیدن تو را دارد
آه برخیز چون که دست امام
باید او را به خاک بسپارد
مو به مو مثل شام گیسوهات
تاک انگور هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
ناله در ناله با صدای بلند
گریه کن راه گریه بسته که نیست
راستی وقت غسل راحت باش
گل پهلوی او شکسته که نیست
در و دیوار با تو می گرید
وقت غسلش چقدر غمگینی
نکند زخم میخ بر تن اوست
نکند خون تازه می بینی
زیر بال فرشته ساخته شد
در میان حریر تابوتش
در خراسان دگر نخواهد رفت
زیر باران تیر تابوتش
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظه ای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضه خوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمه ها می سوخت
آن طرف روی نیزه ها دیدی
سر خورشیدِ کربلا می سوخت
بی گمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیده است آن امامی که
عشق را میان بوریا پیچید
شاعر : سید حمید رضا برقعی
سلام آقاجون مهربونم.... یادواره ات هم برگزار شد. خیلی از تو گفتیم و شنیدیم. خیلی خوب بود. هر جا که سر بر می گرداندیم عکس تو بود و نام تو بود... ولی هنوز هم تمام وجودم داد می زند کاش خودت اینجا بودی....بی پرده می گویم. خیلی به تو احتیاج دارم... به تو احتیاج داریم... و همین بودنت است که ما را نجات می دهد. هنوز هم دلم تو را می خواهد . مستندت را که نگاه کردم، صدایت را که شنیدم، وای که چقدر دلم هوایت را کرد بیشتر از همیشه و پر رنگتر از هر روز.... شاید خود خواهی باشد اگر بگویم فقط من تو را می خواهم... تو همینجوری هم کنارم هستی. نه فقط کنار من... اغراق نمی کنم وقتی می گویم خونت نه فقط در رگ های من و خواهرانم که در اندیشه تمام جوانان وطنم جاریست... باز هم کنارم بمان .. همین قدر پر رنگ ....
آهسته قدم برمیداری، ذکر گویان از کوچه خیابان های
اطراف حرم می گذری، نزدیکتر که می شوی ناگهان قلبت تندتر میزند، انگار
که هم تو منتظر دیدن روی ماهش بودی، هم او منتظر دیدنت بوده، بالاخره خودت
را به قطعهای از بهشت می رسانی، شاید دوست داری از باب الجواد(ع) وارد
صحن شوی شاید هم از باب الرضا(ع)، سلام میکنی، چشمت مست تماشای گنبد طلا
میشود، مروارید اشکت سرازیر می شود، چشمانت را بستی و بو می کشی تا ریه
هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام الرئوف، اینجاست که احساس تازگی
می کنی و فارغ از دلبستگی های دنیا به عشق بازی با مولایت مشغول می شوی،
زیر لب رضا رضا می کنی؛ با اینکه جواب سؤال را می دانی می پرسی: "یا
ابالحسن در این شلوغی هوای مرا هم داری؟" که البته زود جواب را خودت می دهی
که "اگر هوایت را نداشت تو اینجا نبودی!" دیگر دلت را جا گذاشتی در حرم و
گره اش زدی به زلف یار...
امروز قلب مادر من *چون هر شب جمعه گرفته
در دست های مهربانش*یک دسته ی لاله گرفته
با دست دیگر دست من را * با مهربانی می فشارد
تا غنچه زیبای لبخند* در چشم های من بکارد
در کیف مادر هست قران * یک بسته هم نقل و گلاب است
یک جعبه هم خرما که مادر* می گوید این احسان ثواب است
حالا کمی نزدیک گشتیم * راه زیادی هم نمانده
مادر به من می گوید اینجا*نگذار ذکری را نخوانده
از دور عطر خوب مریم *همراه عطر یاس جاریست
در صحن گلزار شهیدان* یک دشت پر احساس جاریست
آغوش خود را می کنم باز * تا نزد بابا می دوم من
آن گوشه پیش سنگ قبرش *آهسته زانو می زنم من
با او هزاران حرف دارم * اما اگر اشکم گذارد
اینجا میان قاب عکسش *بابا به لب لبخند دارد
تو روزهایی که ملت ایرن استقبال کردن از قهرمانان واقعی که عشق و ایثار رو با جان خودشون اثبات کردن .... ماه عسل بیشرمانه داره از کسی که برای اثبات عشق و دلدادگی خودشو از بلندی پرت کرده با تقدیم یک تندیس تجلیل میکنه... شرم آوره... تلوزیون ما با اینهمه سرعت داره به کجا فرار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما اگر قهرمان نداشتیم مجبور بودیم از قهرمانهای ساختگی اینچنینی تجلیل کنیم...بهشون تندیس بدیم، لحظه لحظه حماقتشونو پردازش و تعریف کنیم و اسمشو بذاریم اثبات عشق!!!! اما وقتی که دارین قهرمان واقعی ، قهرمان سازی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و شرم آورتر از اون اینه که بعد از پخش حلاصه برنامه مسخره دیروز مجری برنامه داره از غواصان شهید حرف میزنه که ایستادن و مقاومت کردن و عشقشونو اثبات کردن... هیچکس نیست با سنگ بزنه به شیشه ماه عسلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی داره اثبات عشقو اینجوری مقایسه میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی دلم میخواد دستم به تهیه کننده این برنامه برسه... نمیدونم چیکار کنم فقط الان میخوام فریاااااااااااااااد بزنم..