تمام زندگی تمام میشود
میا ن ساعتی,نه!دقیقه ای ز نیمه شب
تمام زندکی پر از سکوت می شود
و من تمام می شوم
در کلام آخر قصیده ای به طول یک سفر
به نام زندگی
و گوشهای من پر از سکوت مبهم زمانه است
سکوت تیک وتاک ساعتی دقیق
سکوت درد لحظه های رنج
سکوت,هر چه هست از اوست
و لحظه ای که زندگی تمام می شود
یاد گیرو دار عالمی عجیب
و یاد نیمه شب
باز نیمه شب...
***چه خوب گفت او که گفت:
اگر تو خوب بشنوی
تمام لحظه های تو پر از صدای چلچله است!
چه خوب گفت او که گفت:
اگر تو خوب بنگری
کوچه باغهای ساکت و خموش عمر تو
پر از شکوفه های سیب و عطر سر خوش هلوست!
...ومن میان لحظه های نیمه شب
هنوز دست و پا می زنم
تمام زندگی میان تک تک همین دقیقه ها تمام می شود
تمام می شود,تمام
و فکر می کنم به صبح
به لحظه ی پر از ترانه ی شفق
و کوچه های پرزعطر سیب
هنوز در دو راهیم
صبح می شود؟
سکوت ها تمام می شود؟
***
پناه میبرم به خلوت دلم
به جاده ی نهفته در میان باطنم
جاده ای به سوی نور صبحدم
پناه می برم به سایه ی تمام حرفهای گفته و شنیده ام
این صدای دلکش موذن است
امید خفته در دلم جوانه می زند
و صبح می شود
سکوتها تمام می شود
سحر ز راه می رسد
و زندگی دوباره از میان لحظه های ساکت و خموش نیمه شب
شروع می شود.