در مسیر آسمان

خونه ی حرفای من

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

اثبات عشق و دلداگی به روش ماه عسل یا دست بسته زیر خروارها خاک!!!

تو روزهایی که ملت ایرن استقبال کردن از قهرمانان واقعی که عشق و ایثار رو با جان خودشون اثبات کردن .... ماه عسل بیشرمانه داره از کسی که برای اثبات عشق و دلدادگی خودشو از بلندی پرت کرده با تقدیم یک تندیس تجلیل میکنه... شرم آوره... تلوزیون ما با اینهمه سرعت داره به کجا فرار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ما اگر قهرمان نداشتیم مجبور بودیم از قهرمانهای ساختگی اینچنینی تجلیل کنیم...بهشون تندیس بدیم، لحظه لحظه حماقتشونو پردازش و تعریف کنیم و اسمشو بذاریم اثبات عشق!!!! اما وقتی که دارین قهرمان واقعی ، قهرمان سازی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و شرم آورتر از اون اینه که بعد از پخش حلاصه برنامه مسخره دیروز مجری برنامه داره از غواصان شهید حرف میزنه که ایستادن و مقاومت کردن و عشقشونو اثبات کردن... هیچکس نیست با سنگ بزنه به شیشه ماه عسلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



یعنی داره اثبات عشقو اینجوری مقایسه میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی دلم میخواد دستم به تهیه کننده این برنامه برسه... نمیدونم چیکار کنم فقط الان میخوام فریاااااااااااااااد بزنم..

۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۸ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

سحر ز راه می رسد...

تمام زندگی تمام میشود

میا ن ساعتی,نه!دقیقه ای ز نیمه شب

تمام زندکی پر از سکوت می شود

و من تمام می شوم

در کلام آخر قصیده ای به طول یک سفر

به نام زندگی

و گوشهای من پر از سکوت مبهم زمانه است

سکوت تیک وتاک ساعتی دقیق

سکوت درد لحظه های رنج

سکوت,هر چه هست از اوست

و لحظه ای که زندگی تمام می شود

یاد گیرو دار عالمی عجیب

و یاد نیمه شب

باز نیمه شب...

                                                              ***

چه خوب گفت او که گفت:

اگر تو خوب بشنوی

تمام لحظه های تو پر از صدای چلچله است!

چه خوب گفت او که گفت:

اگر تو خوب بنگری

کوچه باغهای ساکت و خموش عمر تو

پر از شکوفه های سیب و عطر سر خوش هلوست!

...ومن میان لحظه های نیمه شب

هنوز دست و پا می زنم

تمام زندگی میان تک تک همین دقیقه ها تمام می شود

تمام می شود,تمام

و فکر می کنم به صبح

به لحظه ی پر از ترانه ی شفق

و کوچه های پرزعطر سیب

هنوز در دو راهیم

صبح می شود؟

سکوت ها تمام می شود؟ 

***  

پناه میبرم به خلوت دلم

به جاده ی نهفته در میان باطنم

جاده ای به سوی نور صبحدم

پناه می برم به سایه ی تمام  حرفهای گفته و شنیده ام

این صدای دلکش موذن است

امید خفته در دلم جوانه می زند

و صبح می شود

سکوتها تمام می شود

سحر ز راه می رسد

و زندگی دوباره از میان لحظه های ساکت و خموش نیمه شب

شروع می شود.

http://danakhabar.com/files/fa/news/1393/4/3/137884_582.jpg

 

۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

آی غواص عاشق...



//bayanbox.ir/view/2385481670637787465/photo-2015-06-16-22-04-57.jpg



آخرین بار که دیدمت همینجا نشسته بودی روی پله پائینی ایوون و زل زده بودی به صورتم . چه عشقی می کردم با نگاهت. تا فهمیدی منم خیره شدم به میون چشای نازنینت نگاهتو دوختی به حوض گرد فیروزه ای وسط حیاط . ساکو که گذاشتم کنارت بلند شدی .
: بازم داری گریه می کنی عزیز؟
اینجور وقتها گوشه روسریم بهترین پناهگاه اشکهام بود: نه عزیز. گریه چیه ! داری میری سفر . زودم برمی گردی . مگه نه ؟
قدت بلند بود . خیلی بلندتر از من . حتی اون موقعها که مثل الان دولا نبودم . خم شدی و یه بوسه نشوندی رو پیشونیم : عزیز. دعا نکن برگردم .
قرآنو به زور رسوندم بالای سرت : دست خدا همراهت باشه . خدا خودش بهتر می دونه چیکار کنه .
تو دلم گفتم : خدایا . تو که نمی خوای تنها کس و کارمو ازم بگیری؟
قطره های آب پشت سرت زمینو خیس کرد و اشک ، چشمهای پرمو .آسمون هم غصه ش گرفته بود و مثل الان داشت میبارید . تمام عقده های آسمون میریخت تو حوض فیروزه ای . نبودی که ببینی چه کیفی می کردن ماهیا از قلقلک بارون .
اون شب هم که منتظر برگشتنت بودم بازم آسمون داشت می بارید . اما اونبار خیلی تند . انگار با زمین جنگش گرفته بود . چفت در کوچه رو که کشیدم ناله ای کرد و لب باز کرد . پشت در حسین بود . همونی که همیشه باهات بود... همیشه باهاش بودی. اما اون شب تنها بود . با یه ساک کوچیک . همونی که موقع رفتن دادم دستت.
حسین که رفت ناله در تمومی نداشت . من مات مونده بودم و آسمون جای من شیون می کرد . صدای شالاپ و شولوپی که از طرف حوض میومد نگاهمو میخ کرد به حوض .
دل حوض هم پر شده بود و غمش تو پاشویه سر رفته بود . ماهی گلی تو آبهای کف پاشویه بالا و پائین میپرید .
ساکو گذاشتم سر ایوون و دویدم طرفش . دهنشو باز و بسته می کرد . اما حیف که صداشو نمی شنیدم . لحظه ای بعد میون آب که پیچ و تاب خورد هرچی ته چشمهاشو نگاه کردم هیچ تشکری ندیدم . تازه فهمیدم ماهی بیچاره خودشو پرت کرده بود بیرون. ولی منکه نمی تونستم ...من باید می موندم منتظر امروز . ساک کوچیکت اومد ...خودت هم حتما یه روز برمی گشتی. آسمون خودش اون شب واسه م قسم خورد . تاحالا شنیدی آسمون قسمشو بشکنه ؟
دلم غیر از قسم آسمون به خیلی چیزای دیگه خوش بود . به گواه دلم ...به خوابی که خیلی شبها ازت می دیدم. اما اون شب وقتی سر سجاده خوابم برد یه صدائی تو دلم میگفت روزای آخره . یا من رفتنیم یا تو برگشتنی . امی دونم بالاخره وقت کدوم سفر زودتر می رسه .
این روزا دیگه پاهام نا ندارن . نمی تونم زیاد بیام تا سر کوچه و برگردم . از همین پشت پنجره هوای کوچه رو دارم تا اگه بی خبر اومدی زود اسفندو بریزم رو آتیش و بیام استقبالت . اما حوض فیروزه ایت رو همونطور مثل قدیما واسه ت نگه داشتم . هر سال میدم آبشو عوض کنن و برقش میندازم . اما نمی دونم چرا این روزا دیگه حتی حوض هم اشکاشو ازم پنهان می کنه و غمشو قورت میده . می ترسم آخرش ماهی گلیها دق مرگ بشن از ندیدنت . اونا که نمی دونن امید چیه ...
امروز صبح پیچ رادیو رو که پیچوندم سر دعای عهد دیگه دلم داشت می ترکید . دستهام خودبخود رفتن بالا . مثل پیچکی که خودرو باشه و بپیچه دور یه سپیدار عاشق و بره تا خدا ... یعنی تو می گی خدا دل من پیرزنو میشکنه ؟
...همیشه می دونستم آسمون بیخودی قسم نمی خوره . گواهشم منم ، که الان دارم زیر نم نم اشک آسمون تماشات می کنم که برگشتی و از میون قاب شیشه ای داری با لبخندت دل من پیرزنو میبری . حالا که سفر تو تموم شد نوبت سفر منه که بیام پیشت . راستی ...از خدا بپرس اون بالا کنارتو برای یه پیرزن منتظر جا هست ؟


۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۵ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

دعای عهد ...


خلاصه کلیپ: اضطرار و گریه فقط به شب نیمه شعبان نباید خلاصه شود...نباید منتظر بشیم یکسال بگذره ...دوباره نیمه شعبان بیاد و روز از نو روزی از نو...دعای ندبه ها باید پرشور برگزار بشه...از خواب غفلت بیدار شویم...


دریافت
حجم: 8.36 مگابایت
توضیحات: اضطرار و گریه


"لطفا این کلیپ رو حتما به اشتراک بگذارید"

۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

خواهرم، برادرم؛ پاکدامن باش...

، نبین...اینها تو رو از حضرت عباس

خلاصه کلیپ:خواهرم، برادرم؛ پاکدامن باش...فیلمی که تحریکت میکنه، نبین...اینها تو رو از حضرت عباس دور میکنه...عباس پاکدامن بود...عباس عفیف بود که تونست به امام زمانش کمک کنه...

دریافت
حجم: 7.39 مگابایت
توضیحات: پاکدامنی




"لطفا این کلیپ رو حتما به اشتراک بگذارید"

میکنه...عباس پاکدامن بود...عباس عفیف بود که تونست به امام زمانش کمک کنه...
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

به یاد 175 شهید غواص



http://tehranpress.com/images/news/88227/thumbs/88227.jpg




بهم گفتن گلتُ آب برده،دیگه تنها شدى برا همیشه
کسى که دلشو زده به دریا،به این راحتیا پیدا نمیشه

بهم گفتن گلتُ آب برده،کسى از جاىِ اون خبر نداره
دیگه باید بشینى تا یه روزى،که دریا پرپرش رو پس بیاره

حالا میگن تورو با دسته بسته،تورو زنده زنده خاک کردن
نمیدونى که مادر چى کشیدم،منو با این خبر هلاک کردن

بگو اون لحظه که پراتُ بستن،چرا مادر منو صدا نکردى
تویى که قصد برنگشتن نداشتى،تو که پشت سرتُ نگا نکردى

بگو تا داغِ تازم تازه تر شه،بهت لحظه آخر آب دادن؟
آخه مادر براىِ تو بمیره،که اینجورى تو رو عذاب دادن

برا عکسات رو پام لالایى خوندم،شباى بى کسى و بى قرارى
کى جرأت کرده دستاتُ ببنده؟بمیرم تو مگه مادر ندارى؟

بهم برخورده مادر،بغض دارم،قسم خوردم دیگه دریا نمیرم
قسم خوردم گلم مثلِ خودِ تو،منم با دستاىِ بسته بمیرم

پُره حرفم پُره دردم عزیزم،ولى آغوش من امنِ هنوزم
بذار دستاتُ وا کنم عزیزم،تو آغوشِ تو راحت تر بسوزم




http://news.irib.ir/media/k2/galleries/68848/1719798.jpg


۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

کاش امروز بیایی ...


یک شب خواهم آویخت فانوس نگاهم را بر بالاترین شاخه انتظار .

و چشم خواهم دوخت به پایان راهی که روزی بر آن گام خواهی نهاد .

و می دانم که یکروز خواهی آمد ...

قسم به آواز تمام چلچله ها که در فراق بهار می سرایند ، می دانم که یکروز خواهی آمد .

و تا آنروز سپید، فانوس نگاهم آویخته خواهد ماند ، دوخته به دور دست ترین جاده . کاش امروز بیائی...

۱۴ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

ولادت امام حسین (ع)

شعبان مصادف با ولادت امام حسین (ع)


امام حسین علیه السلام ، دومین ثمره پیوند آسمانی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه دیده به جهان گشود.

مقدمه

 ای حسین؛

امشب همه ستاره‏ ها به پیشواز تو می ‏آیند و همه فرشته‏ ها شادمانه برایت آواز می‏ خوانند. ماه، در پیشانی تو پنهان می ‏شود و آسمان، در چشم‏های کوچکت حلقه می‏ زند. امشب همه پنجره‏ ها باز می‏ مانند تا تو را به تماشا بنشینند. تمام کلمات، به خاطر آمدنت، امشب شعر می‏ شوند و چامه‏ ها و چکامه‏ ها نام تو را بیت به بیت، می‏ رقصند.

 

ولادت امام حسین (ع)

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما  را فرمود تا کودک را بیاورد. اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.


در روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحى الهى ، جبرئیل  فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا  این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر)  که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار . چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى، و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. در روز هفتم ولادتش ، حضرت فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

 

تولدامام حسین (ع), میلاد امام حسین (ع), 3 شعیان ولادت امام حسین(ع)

مشهورترین لقب امام حسین(ع) ، «زکیّ» است

 

 خاندان تابناک امام حسین (ع)
امام حسین علیه السلام در شریف ترین و اصیل ترین خانواده ها به دنیا آمد. مادرش، فاطمه زهرا علیهاالسلام در پاک دامنی و تقوا یگانه بود و پدرش، علی علیه السلام ، نماد فضیلت، شهامت و مردانگی به شمار می آمد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، حسین علیه السلام را بر شانه خود گذاشت و در برابر مردم فرمود: «این حسین بن علی، بهترین مردان امت من است. جدّش، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بزرگ پیامبران است و جدّ مادری اش، خدیجه دختر خُوَیلد، پیشی گیرنده زنان جهان به سوی ایمان به خدا و رسول خداست و مادر او فاطمه زهرا علیهاالسلام ، دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم بهترین و سرور زنان جهان است.» امام حسین علیه السلام نیز می فرمود: «در میان همگان کیست که جدی مانند من یا معلمی همچون علی داشته باشد؟ من فرزند دو ماه تابناکم. مادرم، فاطمه زهرا علیهاالسلام و پدرم، درهم کوبنده کفر در بدر و حُنین بود».

 

کنیه و القاب امام حسین علیه السلام
کنیه امام حسین «ابو عبدالله» و کنیه‌ی مخصوصش «ابوعلی» است، و دارای القاب بسیاری است؛ از جمله: الشهید السعید، الامام الثالث، رشید، طیّب، وفیّ، مبارک، سبط، تابع لمرضاه الله (پیرو خشنودی خدا)، الدلیل علی ذات الله (راهنما به ذات خدا).


مشهورترین لقب امام «زکیّ» است، اما شریف‌ترین لقبش لقبی است که پیامبر گرامی اسلام برای او و برادرش امام حسن علیه السلام قرار داد: «انّ هما سیّدا شباب اهل الجنّه » (حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت‌اند.) .بنابراین «سید» شریف‌ترین لقب امام حسین علیه السلام است.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب بیش از هفتاد لقب برای امام حسین علیه السلام آورده است.

۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)



خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.
در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند.

آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.
فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.
در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.
حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:
(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم
بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.

2. باب الحوائج
کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.

3. طیار
بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید
شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است.

5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح
لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام علیک ایها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار
یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.

عباس بن على«ع»

فرزند امیر المؤمنین،برادر سید الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین«ع»در روز عاشورا .عباس در لغت،به معناى شیر بیشه،شیرى که شیران از او بگریزند است.(1)مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على«ع»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در(2)شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهارفرزند رشید،همه در کربلا در رکاب امام حسین«ع»به شهادت رسیدند.وقتى امیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت.کنیه‏اش «ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود و از معروفترین لقبهایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواء الحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح،باب الحوایج و...است.

عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد و از این ازدواج،دو پسر به نامهاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نامهاى محمد و قاسم ذکر کرده‏اند.

آن حضرت،قامتى رشید،چهره‏اى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت و به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مى‏گفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین«ع»و سقایى خیمه‏هاى اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر،غیر از تهیه آب،نگهبانى خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین«ع»نیر بر عهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند(3).

روز عاشورا،سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند.وقتى علمدار کربلا از امام حسین«ع»اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه و خیمه‏هاى بى‏آب،آب تهیه کند.ابو الفضل«ع»به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همرکاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود .عباس،مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى وارد فرات شد،با آنکه تشنه بود،اما بخاطر تشنگى برادرش حسین«ع»آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونى‏

و بعده لا کنت ان تکونى‏

هذا الحسین وارد المنون‏

و تشربین بارد المعین‏

تالله ما هذا فعال دینى‏

 

و سوگند یاد کرد که آب ننوشد.(4) وقتى دست راستش قطع شد،این رجز را مى‏خواند :

و الله ان قطعتموا یمینى‏

انى احامى ابدا عن دینى‏

و عن امام صادق الیقین‏

نجل النبى الطاهر الأمین‏

 

و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:

یا نفس لا تخشى من الکفار

و ابشرى برحمة الجبار

مع النبى السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یسارى‏

فاصلهم یا رب حر النار

شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى که به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى».(5) و پیکرش،کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد.هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد.از این رو امروز حرم ابا الفضل«ع»با حرم سید الشهدا فاصله دارد.

مقام والاى عباس بن على«ع»بسیار است.تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است .این زیارت که از قول حضرت صادق«ع»روایت شده،از جمله چنین دارد:

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و الحسن و الحسین ...

اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اولیائه الذابون عن أحبائه...»(6) که تأیید و تأکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع»نیز سیماى درخشان عباس بن على را اینگونه ترسیم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه بنفسه حتى قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة»(7).که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت،همه شهیدان به آن غبطه مى‏خورند و رشک مى‏برند.

عباس یعنى تا شهادت یکه تازى‏                 عباس یعنى عشق،یعنى پاکبازى‏

عباس یعنى با شهیدان همنوازى‏                   عباس یعنى یک نیستان تکنوازى‏

عباس یعنى رنگ سرخ پرچم عشق‏        یعنى مسیر سبز پر پیچ و خم عشق‏

جوشیدن بحر وفا،معناى عباس‏            لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس(8)

 

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدى«ع»به او اینگونه سلام داده شده است:«السلام على ابى الفضل العباس بن امیر المؤمنین،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من امسه،الفادى له،الواقى الساعى الیه بمائه،المقطوعة یداه...»(9).

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام‏              شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبى که نصیب تو نشد              چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست دهم قربانى‏              تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم(10)

 

پى‏نوشتها

1ـ لغت نامه دهخدا.

2ـ      الیوم نامت اعین بک لم تنم‏       و تسهدت اخرى فعز منامها

3ـ بحار الانوار،ج 45،ص .41

4ـ معالى السبطین،ج 1،ص 446.مقتل خوارزمى،ج 2،ص .30

5ـ مفاتیح الجنان،ص .435

6ـ سفینة البحار،ج 2،ص .155

7ـ خلیل شفیعى.

8ـ بحار الأنوار،ج 45،ص .66

9ـ اى اشکها بریزید،حسان،ص 210.درباره زندگى عباس بن على علیه السلام.ر.ک:«العباس بن على»،باقر شریف القرشى،214 صفحه،دار الکتاب الاسلامى.

10ـ انصار الحسین،ص 105،تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص .133

فرهنگ عاشورا صفحه 293

جواد محدثى
۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

دیدار یار

یه وقتایی که اتفاقی می افته تو دلمون میگیمخدایا کاش چنین بشه و چنان بشه...و بعد در اوج ناباوری میبینیم خدا خیلی زود صدامونو شنید و فکری که محال مینمود عملی شد...اونجور وقتا میگیم خدایا  بزرگیتو شکر...کاش ازت یه چیز دیگه میخواستم!!!  ولی من وقتی نوزده دی رفتم دیدار آقا و موقع بیرون اومدن دیلم کنده نمیشد برای برگشتن وقتی توی دلم گفتم خدایا منکه دارم میرم ولی قسمت کن باز برگردم، و وقتی در اوج ناباوری کمتر از چهار ماه دیگهباز به مهمانی یار دعوت شدم تو دلم گفتم:خدایا بزرگیتو شکر، شکرت که از همینو خواستم..


//bayanbox.ir/view/8269365703830258278/photo-2015-05-23-11-38-37.jpg




http://www.shia-leaders.com/wp-content/uploads/2012/12/244766_8201.jpg


روز قبل از دیدار آقا مراسم جشنواره علمی پزوهشی بسیج فرهنگیان برگزار شد که تواین مراسم از آقا جون عزیزم شهید علمی نیک  که به عنوان شهید شاخص سال 94 بسیج فرهنگیان کشور انتخاب شدند تجلیل شد....


//bayanbox.ir/view/3824244299061224608/photo-2015-05-23-11-37-51.jpg


منم چند دقیقه ای در مورد زندگی آقاجون مهربونم صحبت کردم.






//bayanbox.ir/view/528635148088676780/photo-2015-05-23-11-38-09.jpg


۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۷ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک