در مسیر آسمان

خونه ی حرفای من

۹ مطلب با موضوع «لحظه های آسمانی» ثبت شده است

ولادت امام حسین (ع)

شعبان مصادف با ولادت امام حسین (ع)


امام حسین علیه السلام ، دومین ثمره پیوند آسمانی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه دیده به جهان گشود.

مقدمه

 ای حسین؛

امشب همه ستاره‏ ها به پیشواز تو می ‏آیند و همه فرشته‏ ها شادمانه برایت آواز می‏ خوانند. ماه، در پیشانی تو پنهان می ‏شود و آسمان، در چشم‏های کوچکت حلقه می‏ زند. امشب همه پنجره‏ ها باز می‏ مانند تا تو را به تماشا بنشینند. تمام کلمات، به خاطر آمدنت، امشب شعر می‏ شوند و چامه‏ ها و چکامه‏ ها نام تو را بیت به بیت، می‏ رقصند.

 

ولادت امام حسین (ع)

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما  را فرمود تا کودک را بیاورد. اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.


در روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحى الهى ، جبرئیل  فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا  این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر)  که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار . چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى، و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. در روز هفتم ولادتش ، حضرت فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

 

تولدامام حسین (ع), میلاد امام حسین (ع), 3 شعیان ولادت امام حسین(ع)

مشهورترین لقب امام حسین(ع) ، «زکیّ» است

 

 خاندان تابناک امام حسین (ع)
امام حسین علیه السلام در شریف ترین و اصیل ترین خانواده ها به دنیا آمد. مادرش، فاطمه زهرا علیهاالسلام در پاک دامنی و تقوا یگانه بود و پدرش، علی علیه السلام ، نماد فضیلت، شهامت و مردانگی به شمار می آمد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، حسین علیه السلام را بر شانه خود گذاشت و در برابر مردم فرمود: «این حسین بن علی، بهترین مردان امت من است. جدّش، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بزرگ پیامبران است و جدّ مادری اش، خدیجه دختر خُوَیلد، پیشی گیرنده زنان جهان به سوی ایمان به خدا و رسول خداست و مادر او فاطمه زهرا علیهاالسلام ، دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم بهترین و سرور زنان جهان است.» امام حسین علیه السلام نیز می فرمود: «در میان همگان کیست که جدی مانند من یا معلمی همچون علی داشته باشد؟ من فرزند دو ماه تابناکم. مادرم، فاطمه زهرا علیهاالسلام و پدرم، درهم کوبنده کفر در بدر و حُنین بود».

 

کنیه و القاب امام حسین علیه السلام
کنیه امام حسین «ابو عبدالله» و کنیه‌ی مخصوصش «ابوعلی» است، و دارای القاب بسیاری است؛ از جمله: الشهید السعید، الامام الثالث، رشید، طیّب، وفیّ، مبارک، سبط، تابع لمرضاه الله (پیرو خشنودی خدا)، الدلیل علی ذات الله (راهنما به ذات خدا).


مشهورترین لقب امام «زکیّ» است، اما شریف‌ترین لقبش لقبی است که پیامبر گرامی اسلام برای او و برادرش امام حسن علیه السلام قرار داد: «انّ هما سیّدا شباب اهل الجنّه » (حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت‌اند.) .بنابراین «سید» شریف‌ترین لقب امام حسین علیه السلام است.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب بیش از هفتاد لقب برای امام حسین علیه السلام آورده است.

۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)



خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.
در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند.

آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.
فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.
در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.
حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:
(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم
بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.

2. باب الحوائج
کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.

3. طیار
بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید
شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است.

5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح
لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام علیک ایها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار
یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.

عباس بن على«ع»

فرزند امیر المؤمنین،برادر سید الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین«ع»در روز عاشورا .عباس در لغت،به معناى شیر بیشه،شیرى که شیران از او بگریزند است.(1)مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على«ع»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در(2)شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهارفرزند رشید،همه در کربلا در رکاب امام حسین«ع»به شهادت رسیدند.وقتى امیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت.کنیه‏اش «ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود و از معروفترین لقبهایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواء الحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح،باب الحوایج و...است.

عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد و از این ازدواج،دو پسر به نامهاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نامهاى محمد و قاسم ذکر کرده‏اند.

آن حضرت،قامتى رشید،چهره‏اى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت و به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مى‏گفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین«ع»و سقایى خیمه‏هاى اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر،غیر از تهیه آب،نگهبانى خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین«ع»نیر بر عهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند(3).

روز عاشورا،سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند.وقتى علمدار کربلا از امام حسین«ع»اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه و خیمه‏هاى بى‏آب،آب تهیه کند.ابو الفضل«ع»به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همرکاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود .عباس،مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى وارد فرات شد،با آنکه تشنه بود،اما بخاطر تشنگى برادرش حسین«ع»آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونى‏

و بعده لا کنت ان تکونى‏

هذا الحسین وارد المنون‏

و تشربین بارد المعین‏

تالله ما هذا فعال دینى‏

 

و سوگند یاد کرد که آب ننوشد.(4) وقتى دست راستش قطع شد،این رجز را مى‏خواند :

و الله ان قطعتموا یمینى‏

انى احامى ابدا عن دینى‏

و عن امام صادق الیقین‏

نجل النبى الطاهر الأمین‏

 

و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:

یا نفس لا تخشى من الکفار

و ابشرى برحمة الجبار

مع النبى السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یسارى‏

فاصلهم یا رب حر النار

شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى که به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى».(5) و پیکرش،کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد.هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد.از این رو امروز حرم ابا الفضل«ع»با حرم سید الشهدا فاصله دارد.

مقام والاى عباس بن على«ع»بسیار است.تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است .این زیارت که از قول حضرت صادق«ع»روایت شده،از جمله چنین دارد:

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و الحسن و الحسین ...

اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اولیائه الذابون عن أحبائه...»(6) که تأیید و تأکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع»نیز سیماى درخشان عباس بن على را اینگونه ترسیم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه بنفسه حتى قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة»(7).که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت،همه شهیدان به آن غبطه مى‏خورند و رشک مى‏برند.

عباس یعنى تا شهادت یکه تازى‏                 عباس یعنى عشق،یعنى پاکبازى‏

عباس یعنى با شهیدان همنوازى‏                   عباس یعنى یک نیستان تکنوازى‏

عباس یعنى رنگ سرخ پرچم عشق‏        یعنى مسیر سبز پر پیچ و خم عشق‏

جوشیدن بحر وفا،معناى عباس‏            لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس(8)

 

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدى«ع»به او اینگونه سلام داده شده است:«السلام على ابى الفضل العباس بن امیر المؤمنین،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من امسه،الفادى له،الواقى الساعى الیه بمائه،المقطوعة یداه...»(9).

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام‏              شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبى که نصیب تو نشد              چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست دهم قربانى‏              تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم(10)

 

پى‏نوشتها

1ـ لغت نامه دهخدا.

2ـ      الیوم نامت اعین بک لم تنم‏       و تسهدت اخرى فعز منامها

3ـ بحار الانوار،ج 45،ص .41

4ـ معالى السبطین،ج 1،ص 446.مقتل خوارزمى،ج 2،ص .30

5ـ مفاتیح الجنان،ص .435

6ـ سفینة البحار،ج 2،ص .155

7ـ خلیل شفیعى.

8ـ بحار الأنوار،ج 45،ص .66

9ـ اى اشکها بریزید،حسان،ص 210.درباره زندگى عباس بن على علیه السلام.ر.ک:«العباس بن على»،باقر شریف القرشى،214 صفحه،دار الکتاب الاسلامى.

10ـ انصار الحسین،ص 105،تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص .133

فرهنگ عاشورا صفحه 293

جواد محدثى
۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

ای سپید آینه پوش...

ای سپید اینه پوش
لختی مرا نگر!ببین در حسرت نگاه تو
در اسمان دیده ام
هزار ها هزار موج میزند
هزارها در ارزوی دیدن تو سرو مهربان
خمار پر کشیدن و به روی ساقه های سرخ ان لبان تو
نشستن و
مست سر کشیدن شراب بوسه های تو
در ارزوی در پناه سایه ات نشستن و
سرود عشق خواندنت
بیا ببین که گیسوان من ز دوریت
چگونه در خروش و حیرتند.
بیا و با نسیم مهربان دستهای خویش
شکن شکن ز طره های گیسوی مرا نوازشی بکن
بیا ببین که ساقه های نازک موی وجود من
در احتیاج مانده است
بیا ببین که دستهای من
در احتیاج تکیه گاه قامتت هنوز
چگونه چنگ بر زمین سرد میزند
و برگهای خشک من
هنوز تشنه ی زلال بوسه های توست
بیا و این کویر تشنه را
ز عشق و مهر بیکران خود
بیاکن و به یک نگاه مهربان مرا برای سالهای سال
مست این شراب ناب کن

 

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

خدائی که در این نزدیکیست...



صدای قدمهای آروم یک نفر از پشت دیوار میاد .
گوش می کنم .چیزی میگه . داره زمزمه می کنه :
.
.
.

یک نفر اینجا دلش گرفته مگه نه؟

آآآی یک نفر ... مطمئن باش یک نفر نیستی ... یکی  فقط خداست .

پس لبخند بزن به رحمتش ....
شکر که غم داری








هر وقت که روزهام مثل هم شدند و بی غم بودم به این فکر کردم که شاید فراموش شدم . مثل تخته سنگی وسط بیابونی بی آب و باد . که حتی اگه بعد از سالها بهش سر بزنی عوض نشده و همچنان تیز و برنده و سخته .
وقتی دوران آرامشم طولانی شد به این فکر کردم که شاید خدا منو فراموش کرده . شاید دیگه ولم کرده . دیگه نمی خواد عوض بشم . از بهتر شدنم نا امید شده . می خواد تنها بمونم . اونقدر تو آسایش غوطه ور بشم که دیگه یادم بره این آسایش و آرامشو از کی دارم ؟
این جور موقعها اشک راه نفسمو می بنده .
بغضی که گوشه دلم چمباتمه زده بود به تارهای حنجره م چنگ میزنه و می شکنه .
این جور وقتا می بارم . اونقدر که سنگ سخت و تیز دلم صاف بشه و صیقلی.
تا بتونم چهره خودمو توش ببینم .
می بارم تا کویر ترک خورده قلبم پر از اشک بشه و مثل خاکی حاصلخیر ثمر بده .


خدایا !
فراموشم کردی ؟
یادت رفته بنده ای هم داری ؟
نکنه دیگه صدام تا عرشت نمی رسه ؟
اگه منو فراموش نکردی ...اگه هنوز هم به یاد بنده ت هستی باران سختی ها رو بر کویر دلم ببار تا نرم بشم و....صیقلی

 


۲۶ تیر ۹۳ ، ۰۱:۳۰ ۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

چله نشینان ....


چه یلدای بلندی ... به درازنای تمام تاریخ ... چه طولانی شبی و  چه پر سوز قصه ای ... قصه سرهای روی نی و معجرهای سوخته... قصه شط لب تشنه و تشنه لبان سیراب... قصه چشمان بی فروغ و قروغ تا ابدیت جاری...قصه آبله بر پا و پای در راه... قصه ... باز هم بگویم؟ تا صبح یلدا هم بگویم تمامی ندارد . راستی تو بگو  به پایان خواهد رسید این شب فراق؟ چله نشینان طولانی ترین یلدای تاریخیم... بازماندگان قافله عشقیم و راویان پر سوزترین قصه های زمان.... بلدای ما طولانیست بی تو بابا...

۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۵ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین









شروع میکنم این شعر را اگر بشود

در انتهای غزل از تو یک خبر بشود

 

نمیشود که همیشه نمیشود بشود

چقدر گریه کنم شعر شعر تر بشود

 

درست نیست بگویم تو آمدی که خدا

به فکر بخشش عصیان یک نفر بشود

 

چرا که چوبه ی گهواره ی تو کافی بود

پر شکسته ی فطرس دوباره پر بشود

 

فقط نیامده ای تا حضور محشری ات

دلیل محکم بخشیدن بشر بشود

 

نیامدی که به یمن دعای تو آقا

زمین تشنه ی باران کوفه تر بشود

 

نتیجه این که فقط یک دلیل میماند

تو آمدی که علی باز هم پدر بشود

 


 

شعر از آقایان رستمی و پاشازاده




۲۴ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

این الرجبیون...



باز هم امشب دستانم پر از نیاز است و درهای آسمان اجابتت باز.
 صدای ملائک گوش فلک را پر کرده است... سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ
مهربانم! ای آنکه حتی خیال را بی اجازت تو به درگاهت راه نیست . پس این ضمیر گنهکار من به کجا رود تا زمزمه کن هم نوا با کائنات: سبوح قدوس....
بپذیر مرا ، مرا که هیچ پناهی ندارم . بنواز مرا، که از رحمت تو آگاهم .
مرا نای بازگشتن نیست که راه دراز است و رویم سیاه و ...توشه ام اندک.
همینجا می مانم. امشب همینجا زیر سایه ابرهای رحمتت اتراق می گنم و گوش می سپارم به آوای زمین و آسمان . سبوح قدوس...
می مانم .... به امید لطفت....به امید کرمت...
امشب، آسمان رجب صاف و است و زلال. وصدای ملائک گوش فلک را پر کرده است

 سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ
۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۰۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

اِنَّ اللهَ فِی قُلُوبِ المُنکَسرَه

دلم تنگ است

دل آیینه ی اشک است

امشب حال باران دارد و اما نمی بارد 

بزن سنگی ترک بردارد این زنگار بسته دل

خداوندا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

خودت بشکن دلم را و سرای باقیش کن




۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۵۳ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

ما از خدای گم شده ایم...

من باز هم گمشده ام .

نمیدانم چرا اینقدر تو را گم می کنم. اصلا نمیدانم من تو را گم کرده ام یا تو نمیخواهی پیدایت کنم؟

نمیدانم...وقتی پیدایت کرده ام براستی من تو را می یابم یا خودت در دید رس من می مانی ؟

از تو دور شده ام . تو را گم کرده ام . چگونه باید بیابمت؟ تو کجائی ای آنکه خودت گفته ای از رگ گردن به من نزدیکتری؟ کجائی ای آنکه خود گفتی کافییست یک قدم به سوی تو بیایم تا تو آغوش اشتیاقت را به رویم بگشایی؟

من به دنبال خودم می گردم من هنوز را خود نیافته ام . پس چگونه امید به دیدار تو داشته باشم؟ من هنوز گم گشته ی اولین پسکوچه ام چگونه به انتهای راه بیاندیشم .

گمشده ام . در هزار توئی که امیدی به نجاتم نیست . گاه کورسوئی از روشنائی مرا به خود می خواند اما ناگهان پرده ای از تاریکی چشمانم را میبندد و روشنائی را گم می کنم و باز منم و هزار توی پیچ در پیچی که نمیدانم اولش کجاست و انتهایش کجا.

گاه در دلم ..نه ، از جائی نزدیکتر از دلم صدائی می شنوم که مرا به خود می خواند . تمام مقدسات را قسم می دهم که صداهای دیگر را در گوشم به سکوت وادارند شاید بهتر بشنوم . اما باز هم همهمه های غریب مرا به غربت می خوانند و تو را از من دور و دورتر ...

من گمشده ام. من باز گم شده ام. چرا مرا نمی خوانی؟ چرا صدایت را از من دریغ می کنی؟ چرا نمی گذاری آیینه ای که خود در دلم ساختی  جلا بیابد؟ تو میگذاری ...می دانم. این منم. این من است که نمی گذارد تو را در آیینه ی جان ببینم .

۲۲ دی ۹۱ ، ۱۴:۲۱ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک