در مسیر آسمان

خونه ی حرفای من

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

یادداشت های مدیر دبستان....

کودک من وقتی تازه راه رفتن می آموزد پشت سرش حرکت میکنم. از دور مراقب حرکت او با پاهای کوچکش هستم. اجازه می دهم خودش راه برود و جهان اطرافش را کشف کند. حتی ممکن است گاهی به زمین بیفتد اما هیچگاه خود را میان او و زمین حائل نمی کنم. کودک من وقتی می خواهد از پله ها بالا برود پشت سرش می ایستم و او را به سمت هدفش هدایت میکنم. دستش را نمی گیرم و میگذارم خودش پله ها را یکی یکی پشت سر بگذارد. من دوست دارم کودکم خودش توانایی راه رفتن را به دست بیاورد.

به همین دلیل است که کودکم تازه ها را در زندگیش کشف می کند. نمیخواهم "یاد بگیرد" که باید چگونه راه برود. نمیخواهم یاد بگیرد که پاهایش را چطور بر روی پله ها بلند کند و قامتش را به سمت بالا بکشد. میخواهم خودش اینها را کشف کند.

پس چرا وقتی در کلاس هستم بین دانش آموز و هدف آموزشی قرار بگیرم؟ دانش آموز باید خودش راه را کشف کند . هدف من باید فراتر از" یاد دادن " محض به دانش آموز باشد. من باید پشت سر دانش آموز خود راه بروم و او را زیر نظر بگیرم. این به آن معنا نیست که برایم فرقی نمی کند کدام جهت را پیش رو بگیرد. من باید او را هدایت کنم. روش اکتشافی هدایت شده به دانش آموز لذت یادگیری را می چشاند. سپس فرصت هایی فراهم آورده می شود تا بتواند هدف را کشف کند نه اینکه " یاد بگیرد". فراموشی بعد از یاد گرفتن ممکن است اتفاق بیفتد اما آنچه توسط خود دانش آموز کشف میشود تثبیت ذهنی فراموش نشدنیست.

امروزه در کلاس های علوم دانش آموزان هر چه به سالهای بالاتر می روند ، در پرسیدن سوال در کلاس درس دلسردتر می شوند و با گذشن زمان، کمتر سوال می کنند و بیشتر انتظار می رود که گوش کنند. در حالی که در کلاس های اکتشافی، دانش آموزان با کاوش و بحث در کلاس نقش فعالی دارند. خلق چنین محیطی زمان بر، اما بسیار سودمند است.(1)

گاهی در کلاس های درس اطلاعات مانند غذا قاشق قاشق در دهان دانش آموزر ریخته میشود. از او میخواهیم کلمات و جملات را عینا در دفتر خودش کپی کند. کاملا خوش خط بنویسد و در انتقال مفاهیم باید مانند ضبط صوت عمل کند. با این کار لذت یادگیری را از کودک میگیریم و باعث میشویم هیچگاه نتواند برای رسیدن به هدف تلاش کند.

دانش آموزان ما ، پروانه هایی هستند که برای خارج شدن از پیله نیازی به کمک بی جای ما ندارند. چه بسا با ناخنک زدن به این پیله های ظریف، قدرت پرواز را برای همیشه از آنها بگیریم و پروانه ای تربیت کنیم که بالهایش به محض باز شدن می لرزد و بر زمین می افتد.... 



1:کولایی نژاد( 1392 ) اثر بخشی روش اکتشافی هدایت شده در درس ریاضی بر خلاقیت دانش آموزان دختر سوم ابتدایی.فصلنامه پژوهشی ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی

 

۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ن. علمی نیک

یک داستان مدیریتی آموزنده


داستان مورچه و کارمند شدن او را شنیده‌اید؟ اگر شنیده یا خوانده‌اید، یک بار دیگر بخوانید، ضرر نمی‌کنید.مورچه کوچکی بود که هرروز صبح زود سر کار خود حاضر می‌شد و بلافاصله کارش را شروع می‌کرد، مورچه خیلی کار می‌کرد و تولید زیادی داشت و از کارش هم راضی بود و همیشه خدا را شکر می‌کرد.


سلطان جنگل، آقای شیر از اینکه مورچه بدون رئیس کار می‌کرد بسیار متعجب بود و این‌همه فعالیت را باور نمی‌کرد، شیر پیش خودش فکر کرد که اگر مورچه بدون نظارت می‌تواند این‌همه تولید داشته باشد به‌طور مسلم اگر رئیس داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین آقای شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارش‌های خوب مشهور بود به‌عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.سوسک در نخستین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد و چون به همکاری برای تایپ گزارش‌ها و بایگانی و پاسخگویی به تلفن‌ها و.. نیاز داشت، یک عنکبوت استخدام کرد. آقای شیر از گزارش‌های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار هم برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که به‌وسیله مورچه انجام می‌شود استفاده کند تا شیر بتواند این نمودارها را در شورای معاونان و مدیران نمایش دهد. سوسک برای انجام این امور یک رایانه و پرینتر لیزری خرید و برای اداره فناوری و اطلاعات یک پروانه زیباروی استخدام کرد. شیر به سوسک دستور پیگیری کارها را صادر کرد و سوسک به عنکبوت گفت و عنکبوت از پروانه، گزارش آمار روزانه خواست و پروانه هم به مورچه دستور داد که هر روز گزارش کار خود را ارائه کند تا نتیجه نهایی به آقای شیر داده شود تا شیر هم بتواند در جلسه هیات‌مدیره گزارش مناسب ارائه کند. مورچه که تا چند وقت پیش بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می‌کرد از این‌همه کاغذبازی اداری و جلسات مکرر و نوشتن گزارش روزانه و داشتن روسای متعدد، حسابی خسته و کلافه شده بود و نمی‌توانست به‌خوبی کارش را انجام دهد.شیر وقتی از نارضایتی مورچه آگاه شد به این نتیجه رسید تا فردی را به‌عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد بگمارد و به همین منظور ملخ استخدام شد. نخستین کار مدیر داخلی خریداری یک فرش و میز و صندلی اداری برای کارش بود. ملخ هم چون احتیاج به رایانه و کارمند داشت آنها را از اداره قبلی خودش به این اداره مامور کرد تا به او در تهیه و کنترل کارها و بهینه‌سازی فعالیت مورچه کمک کنند.محیطی که مورچه در آن کار می‌کرد به‌مرور شلوغ و به مکانی فاقد شورونشاط انرژی تبدیل‌شده بود و همه نگران و پراسترس شده بودند و گزارش‌های رسیده نشان می‌داد که تولیدات مورچه به طور مرتب کمتر از قبل شده به همین دلیل ملخ، آقای شیر را قانع کرد که برای رونق دوباره کار باید به مطالعات هواشناسی پرداخت و شرایط زیست‌محیطی و مکان‌یابی را بازهم مورد بررسی قرار داد تا شاید با تغییر اکوسیستم منطقه یا جابه‌جایی محل کار، بازده کار مورچه افزایش یابد. بنابراین شیر یک جغد باپرستیژ را که به زبان دوم زرگری هم آشنایی داشت و خارجه هم رفته بود به‌عنوان مشاور عالی استخدام کرد تا امور را دوباره بررسی کند و مشکلات پیش روی مورچه را مشخص و راه‌حل نهایی ارائه کند. جغد سریع مرکز تحقیقات و آموزش را به کمک استادان بزرگ همچون زرافه و الاغ و فیل و گاو راه‌اندازی کرد و بعد از ۳ ماه صرف وقت، گزارشی در چند جلد تهیه کرد و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش‌آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و طرح بهینه‌سازی نیروی انسانی و چارت سازمانی مشاغل با تعریف پست‌ها و عناوین شغلی را تقدیم آقای شیر کرد تا با کاهش نیروی انسانی، بهره‌وری افزایش یابد.درست حدس زدید، نخستین کسی که به‌عنوان نیروی مازاد از سوی آقای رئیس اخراج شد همان مورچه بدبختی بود که روزگاری بدون آقابالاسر داشت کارش را انجام می‌داد، حالا هم تشخیص کاملا درست بود، زیرا مورچه به راستی دیگر انگیزه‌ای برای کار کردن نداشت.حضور انواع مدیریت‌های کوتوله، خام و نپخته، رفاقتی، فامیلی، ضعیف، ترسو، محافظه‌کار، سنتی، یک‌سویه نگر، بی‌سواد، کم‌دانش، با درهای بسته، با حاکمیت منشی‌ها و معاونت‌های بی‌ربط و باربط و قدرت سایه‌ها و بدون پاسخگویی و فرار از رسانه‌ها و منتقدان، صدها نمونه مخرب مدیریت‌هایی است که این قلم در سال‌های متمادی نوشته است. مورچگان هم که با فرهنگ‌ژنی و در مسیر ساخت‌وساز گام برمی‌داشتند در شرایط پیچیده‌ای که بروکراسی ناشی از گماردن سوسک و عنکبوت و ملخ و جغد و پروانه و استادانی چون گاو و گوسفند و الاغ و فیل و زرافه فراهم می‌کنند از تلاش بازمانده‌اند و زنبورهای کارگر هم که درنهایت خانه ملکه را رونق می‌بخشیدند از وزوز کردن خودداری کرده و به کمک شکر تولیدات خود را به بازار عرضه می‌کنند.دور شدن از فرهنگ ترسیم‌شده در نامه معروف مولا علی(ع) به مالک اشتر، سرنوشت مدیران سازمان‌هایی است که درنهایت محکوم به فنا هستند و خودشان نمی‌دانند که چه آبی به آسیاب خود بسته‌اند. هر روز صبح بخشی از نامه مولا به مالک را بخوانیم که راه بازگشت همیشه فراهم است.


منبع: مجله اینترنتی توسعه صنعت. ناصر بزرگمهر
۲۰ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. علمی نیک